هنوز چهارتا جمله نخوانده و دوتا عکس نديدهام كه سر ميرسد و شروع ميکند به سخنراني دربارهي ضررهاي استفاده از اينها و خطرهايي که در دنياي بيسر و ته مجازي ممکن است برايم پيش بيايد.
گاهي هم موقعيتهاي عجيبي پيش ميآيد كه جريمهام ميكند. مثل چند روز پيش كه سر طولكشيدن گفتوگو با دوستانم تا نيمهشب جريمه شدم. گوشي و تبلتم را گرفتند و مرا با كتابي كه چند ماه بود براي مطالعهاش وقت نداشتم، تنها گذاشتند.
البته عنوان «شکارچيان شب» هم موقع خريد توجهم را جلب کرده بود. کتاب کوچک، جان ميداد براي درازکشيدن و خواندن. راستش انتظار نداشتم جذبم کند، اما از همان چند خط اول غرق شدم در دنياي پسر نوجوان ترکمني که با حقهبازي دوستش را روي رودخانهي يخزدهاي کشاند. حقهاي كه کم مانده بود باعث مرگش شود.
خوش به حالشان! چهقدر آزاد بودند در طبيعت و چه راحت زندگي را تجربه ميکردند. برعکس ما که در زندان تلگرام و اينستاگرام و واتساپ حبس بوديم و خيال ميکرديم با ارسال چهار تا استيکر و ايموجي ميتوانيم احساساتمان را نشان بدهيم. اسم اين نوع وقتگذراني را هم گذاشتهايم زندگي!
شکارچيان شب، ماجراي نوجواني ترکمن را روايت ميكنند؛ نوجواني كه عاشق شکار است و دور از چشم بزرگترها براي خودش تفنگ ساخته. کاري که من هيچ تصوري دربارهي امکان انجامش ندارم.
همينطور نميتوانم فکرش را بکنم که چه جوري ميشود روزها و مخصوصاً شبها، تنها و بيخبر از خانه بيرون رفت. آن هم وقتي که بزرگترها دربارهي خطر «قاراقيرناق» هشدار دادهاند كه کسي جانش را از دست ندهد. اما گوش «خوجه» و دوستانش به اين حرفها بدهکار نيست.
کسب عنوان «مرگن» يا شکارچي بزرگ، آنقدر جذاب به نظر ميرسد كه آنها را براي گرفتن آخرين قاراقيرناق، در يك شب سرد زمستاني به کنار رودخانه (مکان زندگي آن موجود عجيب) بكشاند. غافل از اينکه هيولا با نقشهاي ترسناک در کمينشان نشسته است. اگر ميخواهيد بدانيد خوجه موفق ميشود به آرزويش برسد يا نه، اين اثر را خودتان، بخوانيد.
شکارچيان شب را دوست داشتم، چون تصويري بود از زندگي طبيعي و فراموششده براي ما و بسياري از مردم شهرنشين. دنيايي که در آن بزرگشدن، پشت ميز و نيمکت و در چهارديواري امن خانه و تحت حمايت پدر و مادر اتفاق نميافتاد. نوجوانها با شجاعت ماجراهاي زيادي را از سر ميگذراندند تا به بزرگسالي برسند.
«عبدالصالح پاک» نويسندهي شکارچيان شب، چيزي دربارهي عاقبت خوجه، بايرام، بايجان و زندگي بزرگسالي شان ننوشته، اما من احساس ميکنم بچههايي شبيه آنها تواناييهايي دارند که امثال من با تمام آموزشها، ديرتر اين تواناييها را كسب ميكنند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* در افسانههاي ترکمن، «قاراقيرناق» مردي است با موهاي ژوليده، بلند و ترسناک که در کنار رودخانهها و آبرفتها زندگي ميکرده و با غرق کردن کودکان و دزديدن اسبها عمر را ميگذرانده است.
- شكارچيان شب
نويسنده: عبدالصالح پاك
ناشر: پرندهي آبي (انتشارات علمي و فرهنگي-88774569)
قيمت: 12000تومان
نظر شما